استراتژیهای جلوگیری از توقف و شروع نمایش
آیا به جای اینکه آنها را عملی کنید, مشکلات را در ذهنتان حل میکنید? رابطه خوبی بین تفکر و تفکر وجود دارد. یاد بگیرید که چطور تغییر کنید.
من فکر کردم که من در تصمیمگیری از وظایف روتین خود با یک بار شناختی کوچک مثل آنچه که برای نهار میخوریم، بسیار خوب و باهوش بودم، چطور از ترافیک در راه کار کردن با فعالیتهای طاقتفرسا و demanding مثل قرار دادن یک طرح استخدام، تعریف ساختار سازمانی و تفکر در مورد استراتژی آینده سازمان خود اجتناب کنم.
استراتژیهای جلوگیری از توقف و شروع نمایش
آیا
به جای اینکه آنها را عملی کنید, مشکلات را در ذهنتان حل میکنید? رابطه
خوبی بین تفکر و تفکر وجود دارد. یاد بگیرید که چطور تغییر کنید.
من
فکر کردم که من در تصمیمگیری از وظایف روتین خود با یک بار شناختی کوچک
مثل آنچه که برای نهار میخوریم، بسیار خوب و باهوش بودم، چطور از ترافیک
در راه کار کردن با فعالیتهای طاقتفرسا و demanding مثل قرار دادن یک طرح
استخدام، تعریف ساختار سازمانی و تفکر در مورد استراتژی آینده سازمان خود
اجتناب کنم.
با این حال، روزهایی بود که من با
overthinking درگیر بودم و در تجزیه و تحلیل فلج میشدم بدون اینکه تولیدی
باشم. لحظاتی که افکار ناخواسته به ذهن من هجوم میآوردند، بدون اینکه دانش
خودم را کنترل کنم و مرا از کاری که در دست داشت رها کنم. این صداهای کوچک
در سرم مانند یک فهرست پخش از پیش تنظیمشده اغلب مرا از منابع ذهنی محروم
میکند.
ابتدا کاملاً از آنها بیاطلاع بودم و
اغلب شگفتزده میشدم که زمان به کجا رسیدهاست. بعد از اینکه به طور
اگاهانه متوجهاش شدم، متوجه شدم که بیشتر این افکار مربوط به تحلیل رفتار
گذشته و تصمیمات گذشته من هستند - چرا دیگران درباره نحوه عمل من در آن روز
فکر میکنند، آیا جلسه خوب پیش میرفت، چه میشد اگر تصمیم من آن طور که
انتظار میرفت، تغییر کند؟
سعی کردم با گرفتن
آنها و وانمود کردن اینکه آنها وجود دارند، آنها را ساکت کنم. اما این
کار عملی نیست. بدون اینکه به آنها گوش دهید و علت اصلی ریشهای را بررسی
کنید، راهی پیدا کردند تا در بیشتر لحظات آسیبپذیر من ظاهر شوند،
قدرتمندتر و احساساتی نسبت به قبل.
با گذشت زمان
متوجه شدم که نمیتوانم گذشته را ثابت کنم. در مورد گذشته یا چیزهایی که من
میتوانستم به طور متفاوت انجام دهم، کمک چندانی نخواهد بود، اما من همیشه
میتوانم از یادگیری گذشته خود برای تجربه حال و ایجاد آیندهای بهتر
استفاده کنم.
در حالی که ما افکار خود را
نمیدانیم، چیزی که از زندگی خود میسازیم، افکاری است که داریم و اینکه
چگونه آنها را وادار به عمل میکنیم. inspired via، یک فیزیکدان و متخصص
بیوتکنولوژی " به جای آن که در مبارزه با افکار خود شرکت کند، با آنها
شریک شوید."
قبل از اینکه به برخی از
استراتژیهایی که برای من در گرفتن مسئولیت افکار خودم کار میکنند، شیرجه
بزنیم، بسیار مهم است که درک کنیم چه چیزی باعث overthinking میشود. بدون
درک اینکه چرا و چگونه این افکار از نیازهای اصلی ما سرچشمه میگیرند و در
نیازهای اصلی ما شرکت میکنند، نمیتوانیم بر overthinking غلبه کنیم.
چه چیزی موجب Overthinking میشود؟
تاثیر تفکر زیاد
فکر
کردن بخشی از انسان بودن است. برای جدا کردن حقایق از اعتقادات، خوب از
نقاط ضعف، نقاط قوت از نقاط ضعف ما، و تغییر از اعمال مدلهای قدیمی برای
اتخاذ مدلهای ذهنی جدید برای اتخاذ تصمیمات صحیح ضروری است.
اما، بین فکر کردن و فکر کردن بیش از حد امکان دارد؟
در اینجا چند سوال وجود دارد که به شما کمک میکند تشخیص دهید اگر تمایل دارید
آیا به جای پیدا کردن راهحل، به جای پیدا کردن راهحل، به مشکل توجه میکنید
آیا میتوانید کادر ذهنی خود را از دست دادن به دست آوردن، منفی و مثبت عوض کنید
آیا شما احساس خستگی میکنید اگر چه شما تصمیمات زیادی گرفتهاید
آیا در حال تجزیه و تحلیل ناتوانی در تجزیه و تحلیل با میل به یافتن راهحل کامل هستید؟
آیا میخواهید مشکلات را در ذهن خود حل کنید به جای اینکه آنها را به عمل درآورید
مدام حرف زدن در ذهن ما یک مارپیچ رو به پایین است، هر چه بیشتر آن را تغذیه کنیم، بیشتر به آن نیاز داریم.
در اصول، ری Dalio توضیح میدهد که تفکر ما چگونه ما را از دیگر گونهها جدا میکند
"
در حالی که تفکر سطح بالاتر ما را در بین گونهها منحصر به فرد میکند،
همچنین میتواند ما را به طور منحصر به فردی گیج کند. گونههای دیگر زندگی
ساده و سادهتری دارند بدون اینکه هیچ یک از آنها با what's خوب و بد bad
کشتی بگیرند. در مقایسه با حیوانات، اغلب افراد تلاش میکنند تا احساسات
خود و غرایز خود را با استدلال خود تطبیق دهند. این مبارزه باعث میشود که
مردم آنچه را که میخواهند درست باشند را با آنچه واقعاً درست است، اشتباه
بگیرند.
Overthinking ذهن ما را به روشی اشغال
میکند که مانع تفکر ما میشود، ما را گیج میکند، و انرژی ذهنی ما را مصرف
میکند که منجر به زمان و انرژی کمتری برای انجام کار واقعی میشود. آن یک
بار ادراکی را بر روی ذهن ما قرار میدهد که ما را از تفکر جلوتر و پیشرفت
واقعی منحرف میکند.
۵. استراتژیهایی برای توقف Overthinking و شروع کار
برای پیدا کردن الگوهای معیوب overthinking و جلوگیری از مصرف ذهن، زمان و انرژی شما، این ۵ استراتژی را اتخاذ کنید:
۱. خودتان را به خودتان یادآوری کنید که افراد علاقهمند به شما نیستند.
اگر
ما الگوهای our را مشاهده کنیم، متوجه میشویم که بیشتر افکار ما در اطراف
دیگران گیر افتادهاند - آنها به من چه فکر خواهند کرد، آنها چه واکنشی
نشان خواهند داد، خواهند دید که چه اتفاقی خواهد افتاد، اگر آنها مرا دوست
داشته باشند.
ما بسیار متکی به دیگران هستیم تا
اعتماد به نفس خود را تایید کنیم که میخواهیم همه وقت خود را صرف فکر کردن
به این کنیم که چطور دیگران را تایید کنیم. هویت ما دیگر انعکاسی از تلاش و
کار سخت ما نیست، بلکه انطباق سطحی با دیگران است.
به
سختی یاد گرفتم که مردم به ما علاقهمند نیستند. ما به طور غیر ضروری در
مورد چیزهایی که حتی توجه humans's را به خود جلب نمیکنند، بیتوجه هستیم.
تمام این نگرانی ایجاد ذهن ماست و ممکن است هیچ ارتباطی با واقعیت نداشته
باشد.
ترسهای عمیق ما با وادار کردن ما به این که چیزهایی را فرض کنیم که حتی وجود ندارند بازی میکنند.
هنگامی
که این درک آغاز میشود، ما میتوانیم از جستجوی دیگران برای پیدا کردن
ارزش خود، سوال کردن از آنچه میخواهیم، و اینکه چرا و چرا این برای ما مهم
است، این هویت را که ما برای خودمان میخواهیم، و چگونه این موضوع با
اهداف ما همسو است، تغییر دهیم؟
گفتن اینکه
دیگران به ما علاقهمند نیستند میتوانند دیدگاه خود را تغییر دهند تا پاسخ
سوالاتی را بیابیم که به جای اینکه ما را به عقب نگه داریم، ما را به جلو
حرکت دهد.
۲. از مثلث درام خارج شوید و مسئولیت را در نظر بگیرید.
همه ما نقش ناکارآمد در زندگی خود را در وضعیتهای مختلف اتخاذ کردهایم و برجستهترین آنها تمایل به فرض نقش یک قربانی است.
latch
کردن به مثلث درام آسان است، به عنوان قربانی شرایط ما عمل میکند و
نیروهای را فراتر از کنترل ما برای روشی که فکر میکنیم، سرزنش میکند، اما
این شجاعت را میطلبد که متوجه شویم که یک انتخاب داریم.
ما
یا میتوانیم در اختیار افکار خود باشیم و به آنها قدرت بدهیم که در وقت
تلف کردن، تخلیه ذهنی، فعالیتهای overthinking را تخلیه کنند و یا مسئولیت
ذهن خود را به دست بگیرند.
با آگاه شدن و
پذیرفتن مسئولیت ذهن، میتوانیم به مغز مان اجازه دهیم تا الگوهای
overthinking را پیدا کرده و به تفکر متفاوت فکر کند.
لطفاً به افکار خود توجه کنید و از آنها دور نشوید
نادیده
گرفتن افکار و یا منحرف کردن خود در فعالیتهای دیگر, تاکتیکهای
کوتاهمدت هستند که به منبع اصلی ناکارآمدی رسیدگی نمیکنند. بدون اینکه
افکار خود را به خوبی درک کنیم, ما را تنها نمیگذارند.
پس به جای فرار از آنها یا دوری از آنها, اگر به آنها گوش کنیم چه?
دیوید ای. در کتابش به اهمیت و اهمیت آن در کتاب خود میپردازد.
"
شناخت شما از اینکه نگرانی شما اغراقآمیز است یا غیر واقعی است به شما
کمک نمیکند که از چیزی که از آن میترسید اجتناب کنید. اگر از موضوع
نگرانیهای خود دوری کنید, از آنها بیشتر بترسید. آنچه که شما برای خیلی
بیشتر از آنچه فکر میکنید انجام میدهید
زمانی
که این افکار به وجود میآیند, اولین کاری که باید انجام دهید این است که
به آنها بگویید که شما میخواهید آنها را برای یک چارچوب زمانی مشخص کنید
(مثلا ۴۵ دقیقه), اما پس از آن باید مزاحم شما شوند.
زمانی
که زمان به پایان رسید, ممکن است افکار خود را به پایان نرسانده اید, اما
قرارداد در ابتدا به مغز شما اجازه حرکت به جلو را میدهد.
در
حال حاضر, این ممکن است در ابتدا کارساز نباشد چون افکار در واقع قدرتمند
هستند و راهی برای بازگشت به داخل دارند, اما از طریق تمرین مداوم و تقویت,
شما قادر خواهید بود که ذهن خود را کنترل کرده و آن را هدایت کنید.
ب
زمانی که افکار خود را وقف گوش دادن کردید, آنها را به چالش بکشید:
چرا این طور فکر میکنم?
اگر فکر من نادرست باشد چه?
خروجی من چگونه است? منابع من چه هستند?
تاثیر این تصمیم در آینده چیست? پیامدهای درجهدوم آن کدامند?
مهم است? چطور?
من یک راهحل دارم که میتوانم آن را عملی کنم و ببینم چه اتفاقی میافتد?
دیگر تفاسیر ممکن از این وضعیت چه هستند?
با
تغییر از چسبیدن به شکلی از تفکر برای اکتشاف جایگزینها, تجسم پیامدهای
منفی برای نگاه کردن به چیزهای مثبت, فکر کردن به مساله پیدا کردن راه حلی,
ما میتوانیم از تحلیل و شروع بازیگری دست بکشیم.
دیوید ای. این بینش فوقالعادهای را در کتاب خود به دست میدهد
"
ممکن است تعجب کنید که آنچه در مورد آن نگران هستید, محتوای خاص افکار
نگرانکننده شما, همیشه مهم نیست. مهمترین چیزی که اهمیت دارد این است که
شما چطور با افکار مزاحم تان مرتبط هستید, چه محتوای آنها
مغز خود را به عمل درآورید
مغز
ما بسیار انطباقی است. میتواند یاد بگیرد, با شرایط جدید سازگار شود و
شیوههای جدید انجام کارها را خیلی سریع انجام دهد. پرایمینگ فرآیندی است
که در آن مواجهه با یک ایده میتواند ایدههای بعدی را بدون تلاش آگاهانه
تحتتاثیر قرار دهد.
رفتار و اعمال ما میتواند
تفکر ما را هدایت کند. زمانی که در تحلیل فلج و یا به سادگی قادر به
تصمیمگیری نیستید, میتوانیم گامهای کوچک بردارید و کارهایی انجام دهید
که ما را در جهت اهداف خود پیشرفت خواهد داد. با پیشرفت اندک در امور,
میتوانیم مغز خود را برای اقدام آماده کنیم.
به
جای انتظار برای تغییر, اجازه دهید ابتدا رفتار خود را تغییر دهیم. فکر
میکنم. زمانی که اقدام آغاز میشود, الگوهای تفکر ما از فلج شدن توسط
تردید برای پیدا کردن آزادی در عمل تکامل مییابد.
ما یا میتوانیم به ذهن خود قدرت بدهیم و اجازه دهیم که ما را به مصرف برساند یا از آن سو استفاده کنیم و از شر آن خلاص شویم.
ما اسیر افکار خود نشویم و در افکار خود آزادی بیابیم.
https://dzone.com/articles/5-strategies-to-stop-overthinking-and-start-acting